ما باید در مفهوم نسل کشی تجدید نظر کنیم آلمان

[ad_1]

درک نسل کشی به عنوان استثنایی کمتر ، می تواند به ما کمک کند تا جنایات جنگی و جنایات علیه بشریت را با نگاه جدی تری بررسی کنیم.

هفتاد و پنج سال پیش ، در پاییز 1945 ، دادگاههای نورنبرگ در کاخ دادگستری در دادگاه 600 افتتاح شد. روز اول ، برای اولین بار کلمه جدیدی در دادگاه بیان شد: “نسل کشی”.

این واژه – که رافائل لمکین ، وکیل لهستانی ابداع کرد – که به نابودی گروه های نژادی ، مذهبی یا ملیتی اشاره داشت – به بیرون زد.

در سال 1948 ، اولین پیمان مدرن حقوق بشر در جهان برای جلوگیری و مجازات نسل کشی به تصویب رسید. و در دهه 1990 ، پس از وقایع یوگسلاوی و رواندا ، از آن به عنوان پایه ای برای پیگرد قانونی عاملان استفاده شد.

اما همزمان با حیات و توسعه مفهوم نسل کشی ، برخی از پیامدهای منفی آن پدیدار شد: این جرمی است که اثبات آن بسیار دشوار است. همه گروه ها را پوشش نمی دهد (مانند گروه هایی که بر اساس گرایش جنسی یا وابستگی سیاسی است). و از آنجا که به عنوان “جرم جنایات” تلقی می شود ، ناخواسته جنایات دیگر ، از جمله جنایات جنگی و جنایات علیه بشریت را در موقعیت کمتر جدی قرار داده است.

مفهوم نسل کشی اینجاست که بماند. اما باید بپرسیم که داشتن چنین سلسله مراتبی از جنایات چه فایده ای دارد: چرا می توان قتل 8000 مرد مسلمان در سربرنیتسا را ​​به عنوان یک جرم نسل کشی توصیف کرد ، اما برای مرگ شاید سه میلیون نفر در جمهوری دموکراتیک ضمنی صادر شود کنگو (DRC) در همان زمان.

ما باید در مورد نسل کشی تجدید نظر کنیم و راهی برای ادغام جنایات نسل کشی و جنایات علیه بشریت پیدا کنیم. برای اینکه جنایات علیه بشریت و جنایات جنگی را به همان اندازه که جدی هستند ، باید استثنایی کنیم.

نظرات بیان شده در این مقاله و فیلم از دیدگاه نویسنده است و لزوماً منعکس کننده تحریریه الجزیره نیست.



[ad_2]