فقط آیا به نفع خودتان و خرید بزرگتر کوتاه

بسته وارد شد و من بلافاصله احساس ترکیبی از هر دو امداد و ناامیدی. من تا به حال مجوف حدود یک هفته قبل و در نهایت قرار می گیرد ، من بحث به جلو و عقب برای یک مدت زمان طولانی در مورد اینکه آیا من می خواستم برای انجام این کار و در نهایت تصمیم به خرید خودم بزرگتر کوتاه.

این قرنطینه من واقعا لذت می برد اجازه رفتن. من از خوردن چیپس سیب زمینی با مایونز-غنی ساندویچ من این دسر گاهی اوقات حتی بعد از من بچه ها به رختخواب بروید و من با استفاده از زیاده قهوه creamers که من قبلا ناکرده خودم از خرید.

من وزن به دست آورده اند و جای تعجب است و نه حتی از آن چیزی است که من خجالت می کشم در مورد.

بیش از گذشته چند ماه بسیاری از زنان مثل من شده اند به طور دائم ثابت در شلوار یوگا و نوعی از تی شرت. با مستند شروع در ماه مارس آن را آسان گذار از کار شلوار و شلوار جین خود را به آرامش و آمرزنده پارچه اسپندکس ساق پوش.

در عین حال با ماه های تابستان می آید آب و هوا در تابستان و من شروع به درک که شلوار یوگا نیست برش آن. من در یک نقطه که در آن ارضاء نه لباس پوشیدن تغییر کرده بود برای که مایل به دریافت لباس پوشیدن. من می خواستم به احساس انسان دوباره و نه مانند کسی است که اساسا در فیلم Groundhog Day.

بنابراین من خراب شد حدود یک ماه پیش و کشیده, همه, کوتاه, کردن از ذخیره سازی. من تا به حال شده است اجتناب از این لحظه به صورت هفته به خاطر من می دانستم که آنچه که مورد اتفاق می افتد. من سعی کردم در هر جفت یکی یکی با موفقیت. من احساس اضطراب ساخت شمع کاهش یافته و دکمه هرگز بسته شده است.

سپس پس از مدتی بسیار افراط اشک من را در شورت خود تعیین قفسه و تصمیم گرفتم من می تواند زنده ماندن در تابستان چند لباس و قدیمی من وفادار شلوار یوگا. من می خواهم سوار کردن بقیه ماه های گرم با این وزن اضافی و تمرکز بیشتر در رژیم غذایی من در ماه های سرد.

و سپس آن را 90 درجه و همه چیز تغییر کرده است.

در حالی که برای من آغاز شده توسط درد و رنج در شلوار که سمت چپ من عرق و بو مثل یک زباله می تواند با زمان 3:00 pm نورد در اطراف. من سعی کردم لباس که ثابت کرد بسیار دشوار است با دو بچه های جوان که عاشق ترامپلاین و بازی بیشتر از زمان بر روی زمین است. و سپس در یک لحظه از ضعف من بدترین تصمیم و سعی کردم به پوشیدن یک جفت شورت من در واقع می تواند را فشار دهید.

سپس یک شب در حالی که گرفتن برای تغییر تخت من اجازه بدهید از یک آه که من در زمان خاموش من تورنیکه-مانند لباس ، این احساس من آزاد شیاطین درونی و که بدن من در نهایت تنفس در صلح است.

شوهر من مشکوکی پرسید که چه گلویی که شیطان مانند سر و صدا بود و من اعتراف من کوتاه موضوع است. او خندید و به سادگی گفت: "خب پس خرید های جدید است که مناسب است."

من خندید و برگشت و گفت: "به هیچ وجه!"

منظورم این نبود که اعتراف به شکست? نبود لحظه ای که شما دستور داد که اندازه بزرگتر همان لحظه بدن خود تصمیم می گیرد وجود دارد هیچ عطف بازگشت ؟

بنابراین درد و رنج من ادامه داد: و من رفت و برگشت به من شلوار یوگا. من همیشه عینک بالای مخزن به تعادل گرما بر روی پاهای من, اما آن را نمی همیشه کمک مداوم درجه حرارت در تابستان. سپس یک روز صبح زود من شش ساله دختر آمد پایین در شلوار بلند. ما سوال خود را انتخاب و او گفت: آن چیزی بود که او می خواست به پوشیدن. تلاش برای تحمیل گزینه های مد خود ما اجازه دهید آن را برو. در عین حال روز بعد و پس از آن بعد او را با شلوار بلند.

و سپس آن را به من ضربه – او زیر عنوان مثال من. او را دیدم این فیلم که در زمان مراقبت از پوشیدن شلوار بلند در تابستان و مغز آن را اعتقاد بر این چیزی بود که او باید انجام بیش از حد.

آن شب من شروع به جستجو. من می دانستم فروشگاه خرید بود یک گزینه نیست, بنابراین من گوگل "بسیار راحت و تابستان کوتاه" و خواسته دوستان و خانواده برای توصیه. من pored بیش از بررسی و در زمان اندازه گیری های جدید را به مطمئن شوید که من تا به حال به اندازه مناسب. و سپس من نفس من برگزار شد و قرار داده شده ،

روز حمل و نقل و آمد و شد بسیار پیش بینی شده است. من شوهرم گفت آنچه من انجام داده بود و او بسیار بدیهی است که افتخار می کنم. او می دانست که اگر چه ساده بود این یک معامله بزرگ برای من است. هنگامی که کیسه های وارد شده در مقابل خم شدن و من پاره به آنها را فورا.

ببینید من تا به حال هیچ ایده چقدر بد من نیاز به این شلوارک. نه تنها برای خنک ماندن بلکه به احساس اعتماد به نفس. من اصرار بر سفارش در اندازه مناسب لباس برای خودم تا به حال شده است در نهایت یک یادآوری روزانه از وزن به دست آورید. من شکنجه خودم نه به سادگی داشتن یک جفت شورت که در واقع مناسب.

که من اینجا نشسته امروز راحت و خنک در کوتاه جدید, من خیلی خدا را شکر من در زمان شیرجه رفتن. من فکر کردم با سفارش یک اندازه بزرگتر من خواهد بود صدمه زدن به خودم ذهنی ... اما واقعا آن را تبدیل به مخالف است.

من به طرز عجیبی یک نسخه بهتر از خودم را در لباس است که مناسب هست. این وضعیت به من آموخت درس من حتی متوجه نشدم که من نیاز به یادگیری و من هرگز دوباره دریغ خرید بزرگتر کوتاه.